شهریار کوچولو
برام یه گوسفند بکش ...
یک دسته از کتابها هستن که چیز جدیدی برای گفتن ندارن امّا بستری(context) را خلق میکنن که ذهن آدم درونش فرصت نفس کشیدن و مرور خودش را پیدا میکنه، یادآور تجربههای آدم میشه و یکبار دیگه چشمهای آدم را میشوره تا جور دیگهای نگاه کنه.
نمیخوام درمورد خود کتاب شهریار(شازده) کوچولو صحبت کنم (شاید در فرصتی دیگه)، میخوام از یه تجربه متفاوتی که در نسخه صوتیش برام اتفاق افتاده بگم. تجربه بودن در کنار یک شاه، یک خودپسند، یک میخواره که می میخورد تا فراموش کند سرافکندگی میخوردن را، یک تجارت پیشه، یک فانوسبان، جغرافیدان، روباه، گلها و تجربه نگاه از زاویه کشف کودکانه که به هر چیزی اون طور که هست و نه اون طور که باید نگاه میکرد.
اولین بار توی طاقچه کتابشو گوش کردم، صدای گویندهها و توصیف حال و هوای اتفاقات خیلی عالی بود و صرفا یه روخوانی ساده از کتاب نبود و خیلی خیلی بهم چسبید، بیشتر از فیلمش که خیلی وقت پیش دیده بودم و البته کتابش که بخشیش رو خونده بودم. اینکه با صدای گویندهها آدم خودش فضا را تصور میکرد و حتی خود آدم تو دل ماجرا قرار میگرفت. اما یکبار کافی نبود، یکبار دیگرهم گوش کردم و با دقت نکاتش را نوشتم. توی طاقچه دو خوانش ازش وجود داره(تو همون یه کتاب) که دومیش به نظرم خیلی سر و صداش بیشتره و از خود متن آدم رو دور میکنه.(فیدیبو یادمه نسخه اول رو نداشت و همون دومی رو فقط داشت)
بعد از گوش دادن چند باره، میخواستم به بقیه هم معرفیش کنم که با یه نسخه دیگه آشنا شدم. نظرم کاملا عوض شد، نسخهای بدون سانسور، با صدایی عالی و همراه با کتاب «بازگشت شازده پسر» که کتابی در ادامه شازده کوچولو هستش. و البته کاملا رایگان به شکل پادکست. میتونید از اینجا بشنویدش یا سرچ کنید «کتاب صوتی شازده کوچولو» که گوینده ش محمد حجازی هستش. این از اون کتاب هایی هستش که اگه همراه با کسی که هم فکرمون هست گوشش بدیم(حتی موقع غذا خوردن)، تجربه بودن و زندگی کردنمون دلچسب تر میشه.
و البته اونقدر بستری که تو این کتاب خلق شده وسیعه که یک نسخهش میشه صحبتهای مجتبی شکوری که توی قسمتهای مختلف کتاب باز ازش الگو میگیره و البته تو این اپیزود مفصل از داستان سیر و سفری در درون آدم میگه، از مراحل رشد.
تعدادی از جملههای جالب شهریار کوچولو را هم در ادامه می تونید ببینید.
«ارزش گل هرکس به قدر عمریه که براش صرف کرده. تو مسئول گلت هستی»
«یادت باشه چیزای مهم زندگی رو با چشم کله نمی شه دید، با چشم قلب می شه دید»
«بدون مردمان احساس تنهایی می کنی، با اون ها هم احساس تتهایی می کنی»
«شهریار کوچولو تودلبرو بود و می خندیدی و دلش یه بره می خواست و این دلیل خوبی برای وجود داشتنه»
«خودت را محاکمه کن، از محاکمه دیگران سخت تر است. اگر خودت را درست قضاوت کردی، فرزانه تمام عیاری»
«آدما ریشه ندارن، باد به اين ور و آن ورشان ميبرد. این بی ریشگی اسباب دردسرشونه»
«هیچ وقت نباید به حرف گل ها گوش داد، باید بو کرد و لذت برد.»
«آدم که تحت تاثیر رازی قرار می گیره، توان نافرمانی نداره»
«روباه: رام کردن یعنی ایجاد علاقه دو طرفه، همینجوری برای همدیگه مهم نیستیم اما وقتی رام شویم برای هم خاص می شویم.»