اپیزود هفدهم پادکست رواق - کی بود کی بود من نبودم

در ادامه نوشته «جستاری در باب پادکست رواق»، خلاصه‌ای از قسمت/اپیزود هفدهم پادکست رواق از فرزین رنجبر را آورده‌ام. قسمت‌های قبلی را در همان نوشته یا در انتهای این پست می‌توانید بخوانید. همچنین این متن را از این لینک در ویرگول می‌توانید بخوانید.



«در این قسمت به نمود‌های اجتناب از مسئولیت می‌پردازیم، اجباری‌گری و جابجایی مسئولیت»


خیلی روی سازوکارها نمی‌مونه و می‌ره سراغ تظاهرات بالینی اضطراب آزادی که به شکل ترس از مسئولیت و پس زدن مسئولیت نمود پیدا می‌کنه.

اجباری گری و جابجایی مسئولیت.

آزادی اگزیستانسیال یعنی من برپا کننده دنیای خودم هستم و خودمم در آن دنیای وجود دارم و به آن دنیا تعلق دارم. حتی معنی کردن پدیده‌های عینی و انتزاعی، درخت و مهربانی را من معنا می‌کنم.

با این حجم عظیم از آزادی، مسئولیت بی‌نهایتی را روی دوشم حساب می‌کنم. دلیل اضطراب‌آور بودن آزادی. اضطراب تبدیل به ترس از مسئولیت می‌شه و به دنبال سازوکار دفاعی غلبه بر ترس از مسئولیت می‌ریم که منجر به زندگی غیر اصیل می‌شه.

کریستین و بیرون اومدن از وضعیت با امید به زورو برای نجاتش با پیدا کردن خیانت اما ما باید برای زندگیمون تصمیم بگیریم.

+ مسئولیت اگزیستانسیال اینه که ما برای زندگیمون تصمیم بگیریم.
+ واژه تصمیم جزو مهمترین واژه‌های قسمت آزادیه.

شیما و پیدا نشدن استاد. انتظار کامل بودن شوهرش از شیما. دلم می‌خواد به بی‌دغدغگی و تنهایی پیش از ازدواج برگردم.
وضعیت غیر اصیل قرار گرفته اما نمی‌تونه مسئولیت یک تصمیم را بر عهده بگیره پس آرزو می‌کنه سرنوشت خودش وارد عمل بشه. ایمان به حامی‌غیبی برای رها کردن من.

تحلیل همون قضاوت نیست.

سخت‌گیری‌های فرهنگ ویکتوریایی با سلب آزادی باعث کنترل اضطراب‌های وجودی مبتنی بر سائق مرگ/آزادی می‌شد ولی باعث روان‌نژندی‌های دیگه‌ای می‌شد(همین که حالت خوب نباشه).

+ چرا به سمت آزادی نمی‌دوه و آزادی را در آغوش نمی‌گیره؟ سلب آزادی و دلتنگی برای آزادی درحالی که مانع واقعی وجود نداره. چون خود آزادی از نزدیک به معنای مطلق چون حجم مسئولیت بی‌نهایتی که به دنبال داره ترسناکه.

۱-  اجباری گری

اولین نمود اجتناب از مسئولیت. اجباری گری. فرد دنیایی را خلق می‌کنه خودش توش آزاد نیست!

«قلمی که می‌نویسه قلم در دست من نیست»

در همه انواعش می‌گه قلم در دست من نیست اما اینجا با قلم خودش داره اینو می‌سازه.

پیاده روی روزانه. مجبور کردن خود به اینکار. ترس از هدر رفتن یک عصر منو مجبور به اینکار می‌کنه

«هیچ ترسی نباید برای ما سبک زندگی تعیین کنه چون نتیجه‌ش حس اصیل زیستن نمی‌تونه باشه»

+ مفاهیم متناقض نما. اگه تراز اصیل زیستن(مواردی که تو نسخه همه‌مون هست) و ترس از اصیل نزیستن شروع کنه به تعیین تکلیف، اصالت را سلب کرده.

«در هر لحظه از زندگی این ما هستیم که باید برای خودمون تصمیم بگیریم و نه هیچ نیروی بیرونی دیگه.»

«از آیات اگزیستانسیالبسم: آدمی تصمیم است»

هر روز صبح باید تصمیم بگیریم زندگی کنیم. در طول روز بارها تصمیم بگیریم چه کاری می‌خوایم بکنیم. تصمیم نگیریم هم زندگی می‌کنیم ولی خب اصیل نیست.

هر کاری را می‌کنید، برای رضای خدا بکنیم. نیت چیه؟

تصمیم می‌گیرم هر روز برم پیاده روی در مقابل هر روز تصمیم می‌گیرم برم پیاده روی. کدوم اصیله؟

تصمیم‌های مدام.

برنارد. فروشنده اجناس زنانه. تمام تیراش به سنگ خورد و یک شب را تنها باید می‌بود. زنش را اتفاقا دوست داشت. خرم مگه استفاده نکنم از این شرایط. اونقدر می‌خوریم تا حالمون بد بشه. می‌گفت مجبورم. نمی‌تونم جلوی خودم را بگیرم و حس می‌کنم مجبورم(اجباری گری).

۲- جابجایی مسئولیت

نوع دوم روان‌نژندی اجتناب از مسئولیت، جابجایی مسئولیت. مسئولیتی که متوجه ماست وانمود کنیم مسئولیت فرد دیگه‌ای هست.

خوابشو نمی‌نوشت یا بد خط یادداشت می‌کرد یا... توجیه و علت آوردن. جابجایی مسئولیت می‌کنه.

کسی که با رفتارش کوه را هم عصبانی می‌کنه ولی ما خودمون مسئول عصبانی و ناراحت شدنمون هستیم. ما نمی‌خوایم مسئولیتشو قبول کنیم.

حجاب یا کولر اسنپ. اولش می‌گم و اگه نپذیرفت یا می‌گم بره یا اگه عجله داشتم تصمیم می‌گیرم سوار بشم.

+ پذیرش به دنبال تصمیم میاد. پذیرش و تصمیم دو کلیدواژه اگزیستانسیاله.

حجاب اذیتشون می‌کنه چون حجاب تصمیمشون نیست. کسی که تصمیم گرفته و انتخابش کرده راحت تر کنار میاد و تحملش می‌کنه.

من عصبانی می‌شم، من مسئول عصبانی شدن خودم هستم و نمی‌تونم بندازمش گردن کس دیگه. سرزنش پدر و مادر و اونارو مسئول دونستن

درد و دل کردن یک کار بی ثمر و مریضه، نه تنها حال تو رو خوب نمی‌کنه بلکه حال دیگری را هم بد می‌کنه. مسئولیت هضم غم‌ها با خود منه. جابجایی مسئولیت. اگر شخص شنونده در جایگاه راهنماست و ازش حرف شنوی داری و اعتماد مثل روانشناس یا به همان اندازه که سنگ صبور هستی بخوای سنگ صبور باشه.

کسی منکر عوامل محیطی نیست.

سارتر می‌گه:

«کسی بدون پا به دنیا بیاد و در حسرت قهرمانی دو المپیک بمونه، مقصر خودشه»

این دیگه کلا قائل به تاثیر محیط نیست.

+ با فرض تاثیر عوامل بیرونی باید به دنبال به حداقل رسوندن آسیب‌های بیرونی باشیم و بپذیریم آنچه شده شده و قطعا ما هم درش مسئول بودیم.

«هر چه بیشتر مسئولیت را بپذیریم به دنبالش پذیرش بیشتری به دنبالش میاد و به دنبال پذیرش رضایت میاد.»

درباره زمانه اکنونیم، دختری که در عصر ویکتوریایی بوده روان‌نژندی مرتبط با اون دوران را داره. زمانه اکنون آزادی بیش از حد داریم.

افرادی که جابجایی مسئولیت می‌کنن زود عصبیت می‌کنن. مسئولیت را از شونه این به شونه اون به شونه اون می‌اندازه.

+ ما حاصل تصمیماتمان هستیم و حاصل تصمیماتمان خواهیم بود. آنچیزی که هستیم آن چیزی است که شده و باید بپذیریم که ما مسئولش بودیم چون در پی پذیرش رضایت میاد.

آنچه که به آینده مربوط می‌شه اینه که بعد از این تصمیم بگیریم و خودمون را مسئول زندگیمون بدونیم، هر چه زودتر از جابجایی مسئولیت دست بکشیم زودتر به رضایت می‌رسیم.

آینده تصمیم است.

کی‌بود کی‌بود من نبودم.


<1402/08/15>