Quotes
جملاتی از پادکست رواق
سرنوشتت را برگزین، وانگهش دوستدار
مرگ: تعارض آگاهی از حتمی بودن مرگ و آرزوی ادامه زندگی و بقا.
آزادی: فقدان ساختار خارجی است. فرد به جهانی موزون و ساختار یافته که پردازشی سرشتی دارد وارد نمیشود بلکه فرد مسئول و مولف دنیا و الگوی زندگی و انتخابها و اعمال خویش است. مفهومی مرعوب کننده به معنای اینکه زیر پایمان زمینی نیست، هیچ نیست جز گودالی ژرف.
تنهایی: نه انزوای بین فردی و نه انزوای درون فردی. انزوای بنیادین، جدا افتگی از ابنای بشر. همیشه شکافی هست. تنها به هستی پا میذاریم و باید به تنهایی ترکش کنیم. تعارض میان تنهایی مطلق و آرزو برای برقراری ارتباط، محافظت شدن و بخشی از یک کل بودن.
پوچی: اگر باید بمیریم و خود دنیا را بنا کنیم و در جهان بی تفاوت به ما مطلقا تنهاییم، پس زندگی چه معنایی دارد؟ چرا زندگی میکنیم، چطور باید زندگی کنیم. اگر هدف و معنایی مقدر وجود ندارد، خود باید معنای زندگی را بسازیم اما این معنای خودساخته بنیه تاب آوری دارد؟ تعارض مخلوقی در جستجوی معنا که در جهانی خالی از معنا افکنده شده است.
رواق - اپیزود ۲ - ترسهای وجودی
جای مرگ همواره میخاره و نحوه زیست ما هم متاثر از نحوه خاروندنش بوده.
مرگ لحظه آخر زندگی نیست، هر لحظه از عمر به یک اندازه در روند مرگ تاثیر داره.
فلسفهپردازی راهی برای آماده شدن برای مرگه.
فقط کسی از طعم واقعی زندگی لذت میبرد که آماده دست کشیدن از آن باشد -> تنها کسی آماده دست کشیدن از زندگیست که طعم واقعی زندگی را چشیده باشد.
اگرچه نفس مرگ آدم را نابود میکنه اما اندیشه مرگ نجات بخشه.
رواق - اپیزود ۳ - هستیاندیشی
اضطراب علامتی است که میگوید خطری در کار است. در اضطراب فرد در انتظار درماندگی است.
رواق - اپیزود ۵ - خرده مرگ
ترس از نیستی زمانی که ما را به ساحت هستی اندیشی میاندازه اتفاق خوبیه.
کسایی که میفهمن استثنا نیستن بعد از حس خیانت حس خشم سراغشون میاد. اگه میدونستم استثنا نیستم، جور دیگری زندگی میکردم.
اصیل زیستن در پس پرده انکار و فریبه
رواق - اپیزود ۷ - سنگر انکار
بیارزش کردن وجود، ترس از دست دادنش رو کم میکنه.
رواق - اپیزود ۸ - آخرین وسوسه مسیح
چه حکمتی است که در آغاز نگه من به سرانجام است؟
تا زمانی که حقایق هستی را به تمامی نپذیرفتهایم، هیچ گونه زیستنی اصیل نیست.
رواق - اپیزود ۹ - پنهان شدن در لانه گرگ
کسی که حامی غیبی داره، خودش را استثنا میدونه
کسایی که سازوکار فعال خوداستثناپنداری دارن نسبت منفعلهای ایمان به حامی غیبی، موفق ترن.
حالا که داری میکشی پس خوب بکش!
اگر انکار را شیطان بدانیم که دنبال معامله با انسانه تا عمر و زندگی انسان را بگیره و رهایی از ترسهای وجودی بده. گاهی با صورتی خشک و خشن و وعدههای قشنگ و گاهی با چهرهای مظلوم و خیرخواه شریک رنج و اندوه میشه و با خلق خدای فردی از زندگی دست بکشیم.
رواق - اپیزود ۱۰ - فرزند دوقطبی شیطان
«آنجایی» هم برای ما میتونه تبدیل به مفر و محل فرار بشه، راه گریز از زندگی غیر اصیل.
همه چیزو ول میکردم و میرفتم تو جنگل تنها زندگی میکردم. این توصیف از زندگی کوچ نشینها براتون حسرت نداشت؟
«همه ما در نهادمون زندگی ناب اگزیستانسیال را آرزو میکنیم». این همون نیمه پنهان ماست که به زندگی اصیلش میخواد برگرده. صداش از درون چاه به گوش میرسه که میخوام زندگی را زندگی کنم.
شاید فکر کنیم جبر تاریخی ما را به اینجا کشونده اما خودمون بودیم که یوسفمان را در ته چاه انداختیم. چون از ما بهتر بود. مثل اون بودن هزینه داشت. هزینه غلبه فردی بر اضطرابهای وجودی.
پس مسیح را بر صلیب کشید و ترجیه داد به جای شبیه مسیح بودن، مسیحی باشه.
تنها شرط لازم برای شاد زیستن، سلامت جسمه و باقیش دست خودته.(در باب حکمت جناب شوپنهاور)
رواق - اپیزود ۱۱ - تو نیز شیهه بکش گاهی
مواردی که در نسخه اگزیستانسیل همه وجود داره، سبک زندگی سالم و ارتباط نزدیک با مظاهر اصیل وجود و شمردن نعمتها
هم تمام وجود را قدر بدانیم و هم اونو به بخشهای کوچک تجزیه کنیم و برای هر تکه وجود قند تو دلمون آب بشه.
اگر ارزش داشتهها و تکههای کوچک زندگی را بدانیم و از نداشتهها و نیامدهها رها بشیم، میتونیم اصیل زندگی کنیم. باید همیشه راهی برای هیجان زده بودن از وجود پیدا کنیم.
اگر کسی را درست در شرایط شما میتونید تصور کنید اما از شما شادتره پس شخص شما بابت شادی کمتر مقصره. اون آدم تکههای وجود را بهتر جدا میکنه و قند تو دلش آب میشه.
تا وقتی من هستم مرگ نیست و وقتی مرگ آمد، من نیستم.
رواق - اپیزود ۱۲ - گاهی با آینده حرف بزن
تفاوت سرطان داشتن و نداشتن یه عدده. همه ما سرطان ۸۰ ساله داریم.
وقتی سیاهی را میبینی کمک میکنه جلوه رنگهای زندگی بیشتر بشه.
رواق - اپیزود ۱۳ - آشیانه خالی
«دوست داری ناگهانی بمیری یا با آگاهی قبلی؟»
در سالهای پایانی یا باید برای «عمر بیشتر» یا «زندگی بهتر» جنگید.
«یه جایی باید مقابل مرگ تعظیم کرد تا شان زندگی حفظ بشه. ما همواره باید حد تعادلی بین رضایت و امنیت پیدا کنیم.
ترس و اضطراب مانع اصیل زندگی کردن میشه و ترس و اضطراب با داروی امنیت(سازوکار دفاعی) تسکین میابد.
بخشی که مرگ آگاهانه را میخواد اگزیستانسیاله(همراه ترس اما بهرهمند) و بخشی که مرگ ناآگاهانه رو میخواد، غیر اگزیستانسیال(همراه امنیت اما محروم، محروم از وداع آخر، آغوش آخر)
هر گونه نه گفتن به زندگی خودش فرار از مرگه
افسوس جای خودش را به خشم میدهد، آدم خشمگین از آدم افسرده بهتره. خشم راحت تره تبدیل به عمل میشه. (خشم درونی و عصبانیت بیرونیه). خشمی که تبدیل به انگیزه میتونه بشه. فعالانه.
«مرگ مثل یک سخنران میمونه که داره راز اصیل زیستن را بیان میکنه ولی صداش فقط به گوش کسانی میرسه که ردیفهای جلو نشستن»
سازوکار زندگی معلق. نه گفتن به هستی به خاطر ترس از نیستی. پس زدن برای پرهیز از از دست دادن. دلبسته نشدن چون از جدایی و ازدست دادن میترسن. لذت صمیمی شدن به درد جدایی احتمالی میارزد.
رواق - اپیزود ۱۴ - دوگانه ابدی
کسایی که رضایت از زندگی بیشتری داره، با مرگ هم راحتتر کنار میاد
زندگی را نمیشه عقب انداخت
تنها راه مداوم و همیشگی برای کاهش اضطرابهای وجودی اینه که حواسمون به خود زندگی باشه، زندگی کردن را عقب نندازیم.
متر زیست اصیل: زندگی تا ابد تکرار
نمودار صعودی زندگی. نحوه ترسیم کردن نمودار زندگی حاوی اطلاعات زیادی از نگرش ما به زندگیه. مثلا تپه طور دیدنش. در حالی که زندگی یک نمودار کاملا نزولیه.
پایان زندگی غیرممکن شدن تمام ممکنهاست.
در نمودار اگزیستانسیال زندگی شیب تند نداریم چون تا زمان زنده بودن از مهمترین امتیاز ممکن یعنی وجود بهرهمندیم پس اگر دنبال رضایت از زندگی باشیم فرق چندانی نداره کجای زندگی باشیم.
برای پاسداشت وجود ناچاریم چیزی را به بعد از این زندگی موکول نکنیم. تصور اینکه میشه بخشی از زندگی را میتوان در جهانی دیگر زیست و به آن منتقل کرد ما را در تلاش برای زندگی اصیل تنبل میکنه.
رواق - اپیزود ۱۵ - ممکن غیرممکن
کاری را میکنی اما آرزو میکنی ثمر نداشته باشه
آزادی بینهایت، مسئولیت بینهایت میاره.
کاری را میکنی اما آرزو میکنی ثمر نداشته باشه
رواق - اپیزود ۱۶ - قلم در دست توست
مسئولیت اگزیستانسیال اینه که ما برای زندگیمون تصمیم بگیریم
خود آزادی از نزدیک به معنای مطلق چون حجم مسئولیت بینهایتی که به دنبال داره ترسناکه.
در اجباری گری، فرد دنیایی را خلق میکنه خودش توش آزاد نیست!
هیچ ترسی نباید برای ما سبک زندگی تعیین کنه چون نتیجهش حس اصیل زیستن نمیتونه باشه
در هر لحظه از زندگی این ما هستیم که باید برای خودمون تصمیم بگیریم و نه هیچ نیروی بیرونی دیگه.
از آیات اگزیستانسیالبسم: آدمی تصمیم است
در جابجایی مسئولیت، مسئولیتی که متوجه ماست وانمود کنیم مسئولیت فرد دیگهای هست.
پذیرش به دنبال تصمیم میاد.
کسی که تصمیم گرفته و انتخابش کرده راحت تر کنار میاد و تحملش میکنه.
با فرض تاثیر عوامل بیرونی باید به دنبال به حداقل رسوندن آسیبهای بیرونی باشیم و بپذیریم آنچه شده شده و قطعا ما هم درش مسئول بودیم.
هر چه بیشتر مسئولیت را بپذیریم به دنبالش پذیرش بیشتری به دنبالش میاد و به دنبال پذیرش رضایت میاد
رواق - اپیزود ۱۷ - کی بود کی بود من نبودم
گاهی اوقات تلاش برای نفهمیدن مفهوم مسئولیت خودش یک سازوکار دفاعیه
یا درمانشو یا بپذیر. مهم اینه خودخوری نکنی
رواننژندی سودی داره و ضرری که به سودش نمیارزه اما از اون فایده نمیتونی چشم پوشی کنی حتی وقتی میدونی ضررش بیشتره
رواق - اپیزود ۱۸ - آزادی از قفس پرید
وقتی آزادی را در قفس میبینیم، آزاد کردن آزادی حس خوشایندی داره اما بعدش با مسئولیت مواجه میشیم.
ما چه در آزادی در قفس و چه رهایی آزادی دغدغه هایی و رنجهایی داریم و در حالت رهایی آزادی مسئولیت متوجه ماست و اگه این ترس را بشناسیم برنده بازی خواهیم بود و اگر نشناسیم چه بسا آرزو کنیم آزادی در قفس باشه.
خیلی از نمیتونمها از نمیخواهمه و عدم پذیرش مسئولیت. کی میگه نمیتونی؟ به خاطر تعارف یا عرف خاصی یا هر چیزی، نمیخوام.
خرده داستانها(حیوان خانگی داشتن، باغچه داشتن، بچهداشتن) چیزهای ارزشمندین که اگه تار و پودهایی باشن که فرش زندگی را ببافیم اما این آدمها تار عنکبوتی برای زندانی کردن خود میسازن. برای در قفس کردن آزادی.
کسی که میتونه از شکنجه بیاد بیرون شکنجه نشه ولی وایساده شکنجه میشه چون شکنجه مشغله، سادهتر از شکنجه آزادیه و میتونه نقش قربانی بازی کنه.
چیه که دوست نداری باشه اما تو زندگیت هنوز پابرجاست؟(ناخواستنیهای پابرجا، دکان)
سد برونیسازی(به بیرون ربط بده) و تحریف اطلاعات شخصی(دروغی که خودمون باورش کردیم) و استثناپنداشتن موقعیت خود باعث میشه در شناخت رواننژندیهای خودت ناموفق باشی.
رواق - اپیزود ۱۹ - دختردایی گم شده
انسان ها از رابطه به وجود می آیند، در رابطه رشد می کنند، در رابطه آسیب می بینند و در رابطه ترمیم می شوند.
این رابطه است که درمان میکند، رابطه است که درمان میکند! - یالوم
درک گذشته برای ایجاد ارتباط یا رابطه زدن برای رفتن به گذشته؟
مرد بقال از من پرسید: چند من خربزه ؟ من از او پرسیدم: دل خوش سیری چند
ارزش گل تو به اندازه عمریه که پاش صرف کردی
حلقه افتاد پس از طرح سوال ابدی شد قصه ی هجر و وصال
انسان فقط از خودش باید انتظار داشته باشه، اینجوری هیچ وقت نا امید نمی شه
رنج حاصل کنترل چیزی است که کنترل پذیر نیست
از گریستن بر تکه های زندگی چه حاصل؟ بر تمام آن باید گریست... سنکا
براى مُردن لازم نيس حتما گلوله به ما اصابت كنه يا مثلا بيمار شيم يا تصادف كنيم. اگه از ته دل نخندیم، شادی نکنیم، كتاب نخونيم و يا سهمى در كم كردنِ رنجِ انسانها نداشته باشیم، مرده ايم.
زندگی صحنهٔ یکتای هنرمندی ماست هرکسی نغمهٔ خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
امید واقعبینانه مساوی است با پذیرندگی بعلاوه عمل
انسان اصیل کسی است که شیوه زیست خودش را انتخاب می کند
واقعیت، دریافت تو از واقعیته
not all those who wander are lost
What you resist persists
پروردگارا! به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و شهامتی، تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و بینشی تا تفاوت این دو را بدانم.
تنها یک ابله تلاش خواهد کرد که صدها قرن را در صدها برگ استنتاجهای جسورانه و مخاطرهآمیز فشرده سازد. ما دست به کار میشویم. درسهای تاریخ - ویل دورانت
Alice: “Would you tell me, please, which way I ought to go from here?”
The Cheshire Cat: “That depends a good deal on where you want to get to.
Alice: “I don’t much care where.”
The Cheshire Cat: “Then it doesn’t much matter which way you go.”
Alice: “…so long as I get somewhere.”
The Cheshire Cat: “Oh, you’re sure to do that, if only you walk long enough.”
Lewis Carroll, Alice in Wonderland