اپیزود دهم پادکست رواق - فرزند دوقطبی شیطان
در ادامه نوشته «جستاری در باب پادکست رواق»، خلاصهای از قسمت/اپیزود دهم پادکست رواق از فرزین رنجبر را آوردهام. قسمتهای قبلی را در همان نوشته یا در انتهای این پست میتوانید بخوانید. همچنین این متن را از این لینک در ویرگول میتوانید بخوانید.
«در این قسمت به سراغ سازوکار بعدی مهم میریم، ایمان به حامی غیبی»
مست عشق الهی ولی زمینهش را ندارند. بدون کاری به دین داشتن خودشون را مست خدا میَدونن. ادعیه و نذر و واگذاری امور به حامی غیبی. انفعال بیشتری نسبت به خوداستثناپندارا(از بیرون موفقتر به نظر میان اما موفقیت راهی برای غلبه بر ترسهای وجودیه) دارن. تنها اصیل زیستن ارزش است و بس.
نمودهای خرد ایمان به حامی غیبی. جلب ترحم. داستان لنا و گروه و تصادف و بزرگ شدن با پدر مادر بزرگ. پیشرفت نکردن عمدی و درمیان نذاشتن. از دست دادن حمایت. پیشرفت یعنی از دست دادن نوازش و حامی.
نمودار زندگی. در خود استثناپنداری، با صعودی نگهداشتن نمودار زندگی تلاش میکنه پایان را انکار کنه اما در حامی غیبی اصل مسئله را انکار میکنه و نمیذاره نموداری ترسیم بشه.
خلق جهان فانتزی برای تسکین اضطراب مرگ، تنها و آزادی. جهان کودکی ساختن و کودکی یعنی فاصله با مرگ. با صدای کودک صحبت کردن، بگذار قوانین سخت زندگی بر من حاکم نباشه.
کسایی که عموما درحال دردل و گله هستن. گوش کردن به نصیحت های دیگران(وقت گذاشتن دیگران). متکلم وحده شدن. آره میدونم ولیها.
شباهت سازوکار دفاعی با مواد مخدر. اثرش موقته و نیاز به تجدید داره و سازوکار را راه بندازه. برای جور کردن جنس ممکنه دست به کارهای رواننژندانه بزنه. گدایی توجه. خود اعتیاد یک سازوکار دفاعی برای غلبه بر اضطراب وجودیه، در هپروت بودن، خودکشی مزمن و خاموش، جهانی که قوانینش به سختی دنیا واقعی نیست، مراقبت و حمایت از اطرافیانش میگیره.
نوازش منفی(شکستن ظرف مجنون، بازی بیرون پرت کنکی). مازوخیسم. شریکش را تبدیل به خدا میکند، سلیطه، همسرشون تبدیل به آن دیگری شده که تبدیل به خداش میکنیم و یگانه فرصت عمر را نابود میکنن.
فانتزیهای ازدواج. ازدواج قراردادیه که وجود آن دیگری را تضمین میکنه. نمیخوایم در تنهایی بمیریم. برای زندگی اصیل ازدواج شرط لازم نیست.
«هر چیزی که مسکن باشه اصیل نیست».
تکیه کردن و تکیه گاه شدن مکمل همدیگن(حامی بیرونی و در جای خدا نشستن)
مرحله مرحله دیدن زندگی. پدر مادر شدن مماس اوج زندگیه. سازوکار جلوگیری از ترسیم نمودار زندگی، یه جایی وسط نمودار صعودی جلوی ترسیم را میگیره. بچهدار شدن را عقب انداختن.
فرزند دوقطبی. «کسی که حامی غیبی داره، خودش را استثنا میدونه». اگر انکار را شیطان بدانیم که دنبال معامله با انسانه تا عمر و زندگی انسان را بگیره و رهایی از ترسهای وجودی بده. گاهی با صورتی خشک و خشن و وعدههای قشنگ و گاهی با چهرهای مظلوم و خیرخواه شریک رنج و اندوه میشه و با خلق خدای فردی از زندگی دست بکشیم. تاثیرش موندگار نیست و این تویی که باید بری دنبال شیطان.
تقابل دو چهره. چهره خوداستثناپندار باعث پیدا کردن فردیت و خدای خود شدن میشه اما یهو با تنهایی مواجه میشیم و پناه میبریم به حامی غیبی و فردیت را از دست میدیم(یکی شدن با کل بزرگ) و یادآور حس نیستیه و دوباره مرگ را متصور میکنه.
رفتارهای دوگانه متضاد استقلال از خانواده. شعارهایی که با عمل متفاوته. مادری که دنبال استقلاله و هی سرویس میده. مدیر و صمیمیت فضا. دو عمل که یکی در جهت پیوستگی و یکی گسستگی بود در این دو قطبی گیر کرده و اضطراب مرگ داره.
این همون بازی اضطرابهای وجودی که هی لباس عوض میکنن و در ضمیر ناخودآگاه فرو میرن که یک روانکاو چیره دست میتونه مچشون رو بگیره.
تشابه در تحقیقات دیگر با این دو دسته خوداستثنا و ایمان به حامی. کسانی که در محیط حل میشن و محیط را همسو میکنن. کانون کنترل درونی و بیرونی. صندلی کج.
کسایی که سازوکار فعال خوداستثناپنداری دارن نسبت منفعلهای ایمان به حامی غیبی، موفق ترن.
«حالا که داری میکشی پس خوب بکش.»
هدف داشتن و زندگی هدفمند با روح اگزیشتانسیالیسم یکم زاویه داره ولی گریزی نیست.
سازوکاری که فراتر از فرد رفته و جمعی و گروهی شده. آلمان بعد از جنگ اول که نابود بود چی میشه که تصور فتح دنیا میگیره؟ خود استثناپنداری. انفعال جامعه مذهبی.
<1402/08/09>